لينک ها

صفحه اصلی

پست الکترونيک



لوگوهای ما

برای لينک دادن به اين وبلاگ از کدهای زیر استفاده کنيد

 

 


 

يه عالم دوست خوب


 

ربل

آبی

مونا

غرور

زهرا

هليا

ژيوار

باکره

نيكان

زيتون

مسافر

گيلاس

كيمياگر

قبيله ما

35 درجه

دخترتنها

المادريس

خنگ خدا

آب و آئينه

می رقصم

غربتستان

پدر خوانده

من و مانی

تحفه خانوم

نازك نارنجي

بانوی شرقی

پسر بدجنس

خاله سوسکه

افکار خصوصي

خورشيد خانوم
سردبير : خودم

احسان و عشق

من و خودم و احسان

نوشی و جوجه هاش

وبگرد - سینا مطلبی

 


بايگاني وبلاگ


Monday, December 30, 2002

* از ديروز ترم جديد کلاس زبانم شروع شده! آخ جون يه ترم باحاله که هميشه دوست داشتم برسم بهش :)
اينقدر کتابهامون باحال و خوبه که خدا ميدونه! آخه اون Course قبلي کتابها مال امريکا بود ولي خب چون توي ايران هم چاپ ميشد بيشتر عکساش و مقالاتش سانسور ميشد؛ ولي الان اين کتاباش چاپ انگليس هست و اصلا اينا نميتونن توش دست ببرن خوشبختانه!! و خيلي هم کتابش خوبه !! تازه افتخار موسسه به اينه که از اينترنت سري جديد FCE رو سفارش دادن!!‌ و همش پز ميدن!! LOL ... اينم سايتش ! اگر خيلي مشتاق بودين مثل من! ميتونين ببينين!

2:44 AM


* طعم يه گيلاس تازه واقعا عاليه !!

12:05 AM


* عشق و شعور و اعتقاد؛ کالاي بازار کساد !
سوداگران در شکل دوست ؛ بر نارفيقان شرم باد ..
هر کس که روزي يار بود ؛ اينجا مرا تنها گذاشت !!

12:00 AM


Sunday, December 29, 2002

* بدون شرح !





4:49 AM


* ووواي که من چقدر کار دارم .. از 15 روز ديگه امتحاناي پايان ترمم شروع ميشه و هر ۳ روز يه امتحان دارم و در کنارش کلاس زبان هم هست ! هنوز اونقدر آماده نيستم ! دلم شور ميزنه ولي بازم از رو نميرم و يه عالم وقتم رو پاي اينترنت ميگذرونم ! بد جوري بهش اعتياد پيدا کردم و اگر يه روز خداي نکرده تلفن مورد داشته باشه و يا شبکه حالش بد باشه ! منم نميدونم چيکار کنم و بد جوري بلاتکليف ميمونم !
گاهي با خودم ميگم اون روزهايي که اينترنت نداشتم ! چيکار ميکردم ؟؟ روزهامو چه جوري شب ميکردم ؟؟
الان هم روزهايي که از صبح تا شب کلاس دارم ؛ شب که ميام خونه عين اين قحطي
زده ها ميپرم پاي کامپيوترم و خيلي وقتا شده که غذا رو هم همزمان با وب گردي ميخورم !! مامان ميگه وقتي ميام توي اتاقم ديگه حال خودم رو نميفهمم و اگه ولم کنن تا صبح ميشينم پاش !!
+++++++++++++++++++++++++++++

اين روزا که کريسمس و بند و بساط سال نوي ميلادي هست از TV ايران بعيده که واسه باره N ام کارتون اسکروچ رو نميزاره !! ولي ميدونم اگه بزاره من بازم نگاش ميکنم !! دست خودم نيست خب کارتونهايي که مال زمان بچگي خودم هست رو خيلي دوست دارم و اصلا از اين کارتونهاي جديد که همش يه جوريه خوشم نمياد ؛ آدماش قيافه هاشون يه مدلي شده ! همش يا توي فضاست يا اگه رو زمينه قصه هاش خواستني نيست !
بازم همون کارتونهاي قديمي و از رده خارج دوران خودمون خوشگلتر بودن نه؟

***************************************

4:24 AM


Wednesday, December 25, 2002

* ?Why Worry

There are only two things in life to worry about:


Whether you are well
or whether you are sick;If you are well



then there is nothing to worry about.
But if you are sick


there are only two things to worry about
Whether you are going to get well:

or whether you are going to die.

If you get well;

then there is nothing to worry about.
But if you die;

there are only two things to worry about:
Whether you are going to go to heaven
or whether you are going to go to hell.

If you go to heaven,


then you have nothing to worry about.
But if you go to hell;

you'll be so busy shaking hands with all your friends,

that you won't have time to worry!!!

?So,Why Worry











7:32 AM


Monday, December 23, 2002

* اگه دوست دارين ميتونين يه تولد اينترنتي برين !!
واقعا اين ني ني ما روزه تولدش خيلي خوشگل شده و خوبه كه آدم روز تولدش دچار تغييرات خوب و سازنده بشه

9:38 AM


Sunday, December 22, 2002

* نميدونم چرا بعد از به مدتي نويسنده بعضي وبلاگها خداحافظي ميکنن !
من که دلم ميگيره به خدا !!
ميدونين من چون تجربه خوبي از خداحافظي ندارم ؛ ازش ميترسم ! دوست ندارم و همش ته دلم مي لرزه !
امروز هم ديدم يه دوست نديده ( به قول خودش ) خداحافظي کرده و نميخواد ديگه بنويسه ! بد جوري دلم گرفت !!
کاش باز هم سر بزنه به اينجا و ببينه که ازش ميخوام بازم برگرده ؛ چون نوشته هاش بر خلاف تصوش اصلا تلخ نبود و چون از ته دلش بود به دل هم مينشست !
من که به خوندن هر روزه گيلاس عادت کرده بودم ؛ از اون وبلاگ صميمي ها بود :(
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
شب يلدا رو دوس دارم ؛ هميشه توي شب يلدا خوش اخلاقتر ميشم :)
به قول خورشيد که شب عاشقاست :)
آره ؛ شب عاشقاست ولي چه فايده اي وقتي اوني که دوسش داري اينجا نباشه !!
آره ؛ شب عاشقانه هاست.. يادم مياد چند سال پيش با ياور خودم يه گردش خيالي داشتيم توي همين شب يلدا !
ياور يادت هست ؟ ميدونم که هست ! يادت مياد اون شب توي دفتر خاطراتت چي
نوشتي؟؟؟ آره ؟ يادت مياد نوشتي که دوست داري اين بلندترين شب سال رو چيکار
کني ؟؟ يادت مياد چي نوشتي ؟
بچه ها نميدونين اون شب به من و ياور چه قدر خوش گذشت؛ ما اون شب از نزديک هم رو نديديم ولي با هم رفتيم بيرون . عجيبه نه ؟ آره واسه خودمم عجيبه ! ما اون شب روحمون با هم بود - قلبامون باهم بودن و چقدر هم شيرين بود !
چه خاطراتي رو که ما با هم نساختيم !

بانو ؛ کسي که دوست داره هميشه عاشق باشه و بمونه !

5:21 AM


* يه دوست خوش سليقه !!‌
اين عكس جديدش واقعا خوشگله !

4:50 AM


Saturday, December 21, 2002

*

5:15 AM


* بدون شرح :


5:11 AM


* Never say I love you
If you don't really care

Never talk of feelings
If they aren't really there

Never hold my hand
If you mean to break my heart

Never say forever
If you ever plan to part

Never look into my eyes
If you are telling me a lie

Never say hello
If you think you'll say goodbye

Never say that I'm THE one
If you dream of more than me

Never lock up my heart
If you don't have the key


4:50 AM


Friday, December 20, 2002

* دخترا از پول كرايه ماشينشون هم ميزنن تا روز تولد پسره يه چيزه توپ بخرن ،پسرا روز تولد دختره مريض ميشنو واسه يه هفته تب ميكنن وتو خونه ميوفتن.
دخترا به دوست پسراشون انقدر اعتماد ميكنن كه اگه كسي با دختر ببينتشون ميگن حتمأ خواهرش بوده ،پسرا انقدر بي اعتمادن كه اگه دختره 3روزم هيچ كجا نره ميگن حتمن تو خونه خبري بوده و حال خونه موندن بيشتر بوده ، .......
ميتونين اصل مطلب رو اينجا بخونين :)

5:10 AM


* داشتم از کلاس برميگشتم که ديدم آسمون از هميشه قرمزتره ! برفاي خوشگل هم آروم داشتن ميومدن . خودم رو تا جايي که تونستم پوشوندم ؛ من حتي راه رفتن توي برف رو هم دوست دارم .. توي راه فکر کردم که برف واقعا مظلومه ! از بارون و تگرگ خيلي مظلومتره ! بارون هم خوشگله و من دوسش دارم ولي وقتي ميباره سر و صدا داره ! و آدم حضورش رو ميفهمه ولي برف اونقدر مظلوم ميباره که اصلا تا نري بيرون متوجهش نميشي !‌تازه همه جا رو هم خوشگل و سفيد ميکنه ؛ تميز و بکر ..
اونقدر برف بازي رو دوست دارم که خدا ميدونه !! دوست دارم يه روز صبح که بيدار ميشم ببينم همه جا سفيده سفيده !! اونوقت دوس دارم شال و کلاه کنم و برم بازي !!
وقتي برم که همه جا دست نخورده باشه ! يا اينکه توي برف راه برم ؛ اونقدري که همه هيکلم سفيد بشه ؛ موهام و لباسام و حتي مژه هام :)
بانو..

5:08 AM


Thursday, December 19, 2002

6:16 AM


Tuesday, December 17, 2002

* چه خوشگل گفته فروغ :
" آه اي زندگي ؛ اين منم كه هنوز با همه پوچي از تو لبريزم "

7:18 AM


* امروز يه دوست ديگه از جنس بانو ها پيدا كردم كه خوب و لطيف مينويسه :)..

1:16 AM


* الا اي آهوي وحشي .. کجايي !!‌؟؟
مرا با توست چندين آشنايي ....
دو تنها و دو سرگردان دو بي کَس...


واي که چقدر من اين آهنگ رو دوست دارم .. هميشه با شنيدنش ميرم به يه زماناي خوب..
ديدن آدم با شنيدن بعضي آهنگها ياد به دوره و يا يه خاطره خاص مي افته ؟؟
من که اين جوريم ..
آهنگاي داريوش هميشه برام خاطره انگيز بوده ... همش رو دوست دارم :)
مثلا معين منو ياد زماني ميندازه که کنکوري بودم؛ چون اون موقع مامان هميشه توي ماشين معين ميزاشت و وقتي منو ميبرد کلاس در طول راه هميشه معين گوش ميداديم.. حالا هم هر بار معين ميشنوم ؛ ميرم توي اون دوران و حتي مسيري که ميرفتيم هم مياد تو ذهنم
« گل پونه » ستار رو که کلي دوس دارم .. از بهترينهايي هست که هميشه گوش ميدم ..
ياد وقتي مي افتم که دوم- سوم راهنمايي بودم .. يه نوار داشتم اون موقع که هم
« نازنين » داريوش رو داشت و هم « گل پونه » ستار . يادش به خير واقعا .. چقدر کوچيک بودم ولي حس ميکردم خيلي بزرگم ! LOL
يه نوار ابي دارم که تمام تابستون ۷۹ رو با اون گذرودنم.. صبح و بعدازظهر و شب!!‌
همدم من بود توي اون دوره !!‌واقعا الان با شنيدنش برميگردم به سال ۷۹ ..

اکثر آهنگها واسه من يه تصوير يا يه خاطره رو زنده ميکنن و اينا فقط چند نمونه بود ؛)
و به نظر من که يه لذت خاصي داره که آدم با يه موسيقي برگرده به عقب ؛ نه ؟

بانو..

12:54 AM


Monday, December 16, 2002

* اونهايي که گوگوش رو دوست دارن ؛ من يه سايتي يافتم که يه آدم خوش ذوق از عکساي گوگوش طراحي کرده و توي اين سايت گذاشته و تازه هر آهنگي که دوست داشته باشين هم ميتونين توش با متن شعرش پيدا کنين و اونو Download بکنين :)

راستي اين عکس رونالدوي پا طلايي هم کلي بامزه است !!‌ چه زن نازي داره :)




راستي يه چيزه ديگه !‌ ميتونين براي خودتون يه mail box بسازين که خيلي هم خوشگله !!‌ اونقدر شکلکهاي خوشگل داره !!‌ميتونين باهاش صدا هم بفرستين !‌
و Background هاي خوشگل واسه mail تون بزارين ؛ خلاصه کلي سرگرم کننده ست :)
www.myway.com آدرس اين جايي که گفتم !:)


ديشب اونقدر حالم بد بود که فقط خودم ميدونم چي کشيدم !!‌:(
تب داشتم بدجور ؛ خوابهاي يجوج مجوج ميديدم هي عرق ميکردم ميومدم بيرون از زير پتو باز سردم ميشد ميرفتم لاي پتو ... خلاصه وضعيتي بود !!‌ الان هم استخون درد دارم !!‌همه بند بند تنم درد ميکنه بدجوري !‌ حتي موهام هم درد ميکنه !!‌ مواظب خودتون باشي توي اين سرما مريض نشين که حال گيريه !!‌
بانوي فش فشو !!‌


10:06 AM


Sunday, December 15, 2002

*
خيلي باحالن نه ؟؟؟

12:53 AM


Saturday, December 14, 2002

* اين پسر بدجنس هم به بوش هم رحم نكرده !!

11:34 AM


Friday, December 13, 2002

* حركت از اين بيش شتابان كنيم؛ ولوله در ولوله باران كنیم!! رو شنيدين؟ با صداي داريوش عزيزه. اينجا هم ميتونين تصويرهاي مربوطه رو ببينين !!

11:13 AM


* امروز ظهر وقتي از آزمون کانون برميگشتم اونقدر خسته بودم که خودم رو توي اولين تاکسي که پيدا شد انداختم !ووووااااي که آدم هر آهنگ نشنيده اي رو ميتونه توي اين تاکسي ها بشنوه !! فکرش رو بکنين يه آهنگ قر دار با خواننده اش يه مردي بود که صداش رو نازک کرده بود و ميخوند : پيرهن زري چرا دل ميبري ؟‌!!!!!!!........
بعد تصور کنين روز جمعه باشه و خسته هم باشي و اين آهنگ رو هم بشنوي چه حالي ميشي ؟؟؟؟؟؟؟ واي واي واي ...
راستي ديشب اينجا رو پيدا کردم ؛ عکساي خوبي داره ولي ايناش مخصوصا خيلي باحال بودن.. من که خيلي از اين خانوم خوشم مياد و طرفدارشم ؛)‌ خيلي خوبه نه ؟
بانو.

6:31 AM


Thursday, December 12, 2002

*

يه وقتي بود که هر شب قبل از خواب توي دفتر خاطراتم کاراي اون روز رو مينوشتم و اينکار رو خيلي دوست داشتم ؛ نوشتن همه کارها و احساساتم برام شده بود يه عادت .
طوريکه اگه لبريز از حرف و احساس بودم ميرفتم سراغ دفترم ؛ مثل يه دوست خوب فقط شنوده حرفام بود . سه - چهار سال اينکار رو ميکردم ؛ ولي الان از ابتداي سال ۸۱ اين عادت رو ترک کردم . نميدونم چرا ديگه نمينويسم .خيلي کم پيش مياد که برم سراغش. نه اينکه حرفي واسه نوشتن نباشه؛ نه ! اعتمادم سلب شده ! اون دفتر يه جورايي هميشه داره روزهاي خوب و بد منو جلوي چشام زنده نگه ميداره ؛ و اونوقته که ميبينم چقدر تغيير کردم . اون وقته که مقايسه ها پيش مياد .مقايسه خودم با خودم ؛ روحيات الان با گذشته ! عشق الان و عشق گذشته ! روابط الان و گذشته ام !
اون دفترا کارشون اينکه روزهاي منو واسه من زنده نگه دارن . اونوقته که با خوندن بعضي هاشون روحم آزرده ميشه ! دلم ميگيره ؛ و بيشتر دلم تنگ ميشه !
شايد به همين خاطره که ترکشون کردم .عادتي که هرگز فکر نميکردم بزارمش کنار چون معتقد بودم با نوشتن شخصيت من در طي اين ساله قابل دسترسيه!
ولي به تناقض رسيدم !
يه تعدادي از حرفام رو اينجا ميزنم؛ بيشترش رو به ياور ميگم.و ديگه اون دفترا و
نوشته هاشون اون نقشي رو که من انتظار داشتم برام ايفا نميکنن. البته ميدونم اين مخصوص اين دوره است و بخاطره شرايط موجود من همچين حسي دارم ؛ و ميدونم به احتمال خيلي زياد يه روزي ازاين کارم پشيمون ميشم که چرا ادامه ندادم و ترک عادت کردم . ولي ميدونم نوشتن الان برام مقايسه پيش مياره و چون توي اين مقايسه ها گذشته برنده ميشه ؛راضي به اين کار نيستم !
خدا بايد به من يه طرز تفکر جديد بده ؛ بايد کمکم کنه يه ديدگاه تازه براي روابطم پيدا کنم.
احتياج به يه تحول دروني دارم و بايد يا خيلي چيزا کنار بيام؛ اينکه گذشته ها گذشته و الان رو دريابم !‌
بايد خيلي چيزا رو قبول کنم......
خدايا ! اين دختر کوچيکت رو فراموش نکن !‌
بانوي کوچک تو :)

3:50 AM


Tuesday, December 10, 2002

*

11:21 AM


Sunday, December 08, 2002

* گيرم که در باورتان به خاک نشستم و ساقه های جوانم ازضربه های تبرها تان زخم دار است با ریشه چه می کنید؟
گیرم که بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده ای پرواز را علامت ممنوع می زنید با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید؟
گیرم که می زنيد گیرم که می برید گيرم که می کشيد با رویش ناگزير جوانان چه می کنيد؟! ........
جملات الان بیشتر از هر موقع دیگه ای معنی پیدا کرده.امروز همه دوستام به من گفتن که چرا اینقد سیاسی شدی؟بابا ولش کن!مگه دیوونه شدی می خوای بری تظاهرات البته با کلی نصیحت .ولی من واقعا سياسی نيستم من شايد بتونم 30يا 30
رو بفهمم ولی مطمئنم سياسی رو نمی فهمم...
ا
ينا مال وبلاگ دوست خوبمه که کلي رگ سياستش امروز قلمبه شده بود من نزاشتم بره !! ؛)

10:48 AM


* يه سلام مهربون به همه آدما و دوستاي مهربون!
ديروز آبي دوست خوبمون؛ يه آرزوي واقعا آبي واسه ما کرد!
توي دنياي وبلاگ تا حالا قرار وبلاگي خيلي بوده. ولي عروسي وبلاگي نه !
آبي آرزو کرده واسه من و ياور که يه روز دعوتش کنيم واسه عروسيمون!‌ اونوقت ميشه عروسي وبلاگي !!‌
جالبه که آدم دوستايي پيدا کنه که تا حالا نديدشون و فقط ميدوني عقايدشون چيه! ميدوني علايقشون چيه! و بعد که از نزديک ببينيشون خيلي هيجان انگيزه نه؟؟؟
از آبي بازم ممنون به خاطره مهربونيهاش!

10:31 AM


Saturday, December 07, 2002

* گفته بودند که از دل برود يار چو از ديده برفت
سالهاست که از ديده من رفتي ؛ ليک دلم از مهر تو آکنده هنوز


نميدونم شما تابه حال طعم دوري از کسي که دوسش دارين رو چشيدين يا نه؟ اگه آره که مثل خودمين! اگر هم نه که آرزو دارم براي هيچکدومتون اتفاق نيفته!
اون اولا که ياور داشت ميرفت از ايران؛ يعني ۲سال و نيم پيش؛ همه به من ميگفتن فاصله و جدايي باعث ميشه که هم رو فراموش کنين. حتي مامان خودم ميگفت ۲-۱ ماه اول به آه و ناله ميگذره و بعد همه چي عادي ميشه و يادتون ميره!
هر کي ميشنيد ميگفت «از دل برود هر آنکه از ديده برفت» اون موقع من هيچ راه دفاعي نداشتم! فقط ميگفتم نه اينجوري نميشه! و همه ميگفتن حالا مي بيني !
نميتونستم از خودم و احساس و عشقم به خوبي دفاع کنم! من و ياور هم نميدونيستيم چه قراره بر سر ما بياد! اين شد که خودمون رو سپرديم به دست زمان و پا گذاشتيم توي راهي که نميدونستيم آخرش کجاست! پا گذاشتيم توي مرحله جديدي که تا به حال تجربه اش رو نداشتيم!
حالا از اون روزا ۲ سال هم بيشتره که ميگذره!‌ و من خوشحالم که نديدن ؛باعث فراموشي نشده! خوشحالم که دوري و سفر ما رو از هم جدا کرد ولي روحمون رو نتونست جدا کنه!‌
حالا اگه کسي بخواد مثل اونوقتا به من بگه «از دل برود هر آنکه از ديده برفت» منم ميتونم از خودم دفاع کنم و براش ميخونم :
گفته بودند که از دل برود يار چو از ديده برفت
سالهاست که از ديده من رفتي؛ ليک دلم از مهر تو آکنده هنوز.

دوري بي تاثير نبوده ؛ هم اثر مثبت داشته هم منفی!
از مثبتاش اين بوده که آدم رو صبور بار مياره !‌ در برابر مشکلات ميتوني واستي!
از منفي هاش هم که نميگم چون ميتونين حدس بزنين که فشار روانيه سنگيني روي دوش آدم احساس ميشه!
به اميد روزي که همه اين دوري ها فقط نقش يه خاطره رو به خودشون بگيرن! :)
بانو..

3:53 AM


Wednesday, December 04, 2002

* ياد اونروزا بخير...

11:28 PM


Tuesday, December 03, 2002

* اينجا كليك كنيد. اگه سرعت اينترنت شما پايين هست، بعد از اينكه صفحه اول اومد، ابتدا Load First رو بزنين و بعد Play Now.

11:32 PM


*
چقدر لذت داره که صبح بيدار بشي و ببيني همه جا از برف ديشب سفيد شده !! هر چند خيلي نبوده ولي کلي کوچه خوشگل شده ! بعد اصلا دوست نداري از جاي گرمت بلند بشي ولي مجبوري .. با يه ليوان شيرکاکائو داغ چطوري؟؟ به به کلي توي اين هوا ميچسبه ! بعد خودت رو خوب مي پوشوني و راهي ميشي ! چه کيفي داره که توي
کوچه اي قدم بزاري که هنوز بکر و نو مونده ! وووواااااي چه سرده ؛ سوزه بدي مياد.. دماغت يخ زده ! شال گردنت رو ميگيري جلوي دهن و دماغت ! نفست گرم ميشه !
چه کيفي داره شالگردني رو که بوي عطره ياورت رو ميده بگيري و بوش کني !! ههههههههه يه نفس بلند ميکشي تا تموم اون بو بره توي سرت !! با اين بو ميري توي ? عالم ديگه !! چه بوي آشنا و خوبيه! وقتي به خودت مياي که ميبيني رسيدي سر کوچه و بايد صبر کني تا تاکسي بياد !! بد جوري سرده ؛ خودت رو سفت ميگيري تا سرما کمتر بياد توي جونت !! دماغت سرخ شده از سرما؛ اينو از خنده يه عابر ميفهمي ؛).. بالاخره تاکسي مياد و مي پري توش ... واسه چند دقيقه اي از سرما در اماني ولي با پياده شدن دوباره همه اونا اتفاق مي افته : قضيه شالگردن و بوي عطره يارت ! انتظار واسه تاکسي بعدي و دماغ قرمزت و خنده عابر و ..... تا اينکه ميرسي به مقصد و ميري ميبيني بازم از استادت ديرتر رسيدي اونوقته که همه اينا رو فراموش ميکني .....
بانوي يخ زده ؛)!!

11:15 AM


Monday, December 02, 2002

*

12:22 PM


* بيا فالتو بگيرم !!
جالبه ها !

11:08 AM


* اينو نگاش کن ؛ ناز بشي... نيفتي مامي !!!
من که ميميرم واسه پيشي نازيها:) واقعا موجودات خواستني هستن :)

6:09 AM


* بالاخره اومدم ووااي نفس گير بود !! تازه خوبه ميان ترم بود !
هر چي بود گذشت باز يه مدت کوتاهي خوبه و آروم تا باز سيل بعدي بياد :)
مرسي از ياور به خاطره اون چشماي پاييني :) برام خيلي جالب بود که يه نفر گفته بود اونا چشاي ياوره !!! آخه ياور مگه خط چشم ميکشه ؟؟؟‌ آره ياور ؟؟ نه بابا ..
خلاصه من که کلي ذوق زده شدم :) وقتي ديدم .
راستي يه نفر ديگه هم خليي مشتاقه اينه که بدونه ماجراي من و ياور چيه !! من اولا که اومدم اينجا يه کوچولو گفتم جريان چيه ! توي آرشيو هست ولي کي حس داره بره آرشيو بخونه نه ؟ واسه همين من عين همونو اينجا مينويسم !

« اين وبلاگ دو تا نويسنده داره !!! آره دو تا داره، و من از ديروز شروع كردم. دوستم كه تا ديروز مينوشت اين پيشنهاد رو كرد كه من هم بنويسم.
يعني اولين كار مشتركمون !!!!! فكر مي كنم اولين زوج اينجوري وبلاگ نويس هستيم !! البته دوستم كه بعد از اين توي نوشته هام بهش ميگم "ياور" اُستاده و من هنوز شاگرد! بهرحال فكر كردم اينو بدونين بد نيست. قصّه آشنايى من و ياور طولاني هست و به اون كارى نداريم. همون طور كه ميدونين اون ايران نيست ولي من ايران هستم و كلّي از نظر جغرافيايى بين ما فاصله ست ولي خب دلامون پيش هم هست . »

تا شب باي باي..
بانو.

6:05 AM


Template Designer :

Fardin N.K.